۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ shabahang's Pictures-www.shabahang20.mihanblog.com ۩۞۩

زندگی نامه ی مولانا جلال الدين محمد بلخي :

مولانا جلال الدین محمد بلخی در ششم ربیع الاول سال 604 هجری در شهر بلخ که جزئی از خراسان امروزی بود تولد یافت، اما سبب شهرت او به رومی و مولانای روم، محل وفاتش است که در سال 628 هجری در شهر قونیه از بلاد روم بوده است.هنوز به حد رشد نرسيده بود كه پدر او به علت رنجشي كه از سلطان محمد خوارزمشاه پيدا كرده بود شهر و ديار خود راترك كرد و با خاندان خود به عزم حج و زيارت كعبه از بلخ مهاجرت نمود. در نيشابور به زيارت « عطار » عارف مشهور قرن هفتم شتافت . اوجلال الدين را ستايش كرد  وكتاب «اسرار نامه» ی خود را به او هديه داد. پدرش از خراسان عزم بغداد كرد واز آنجا پس از سه روز اقامت در مدرسه مستنصريه عازم مكه شد. وپس از بر آوردن مناسك حج قصد شام كرد و مدتها در آن شهر ماند و در پايان عمر به شهر قونيه رفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به ارشاد خلق مي پرداخت.
تصاویرشباهنگ Shabahang Picturesتصاویرشباهنگ Shabahang Picturesتصاویرشباهنگ Shabahang Pictures
جلال الدين محمد پس از وي در حالي كه بيش از24 سال از عمرش نمي گذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت . در اين هنگام برهان الدين محقق ترمذي كه از تربيت يافتگان پدرش بود، به علت هجوم تاتار به خراسان و ويراني آن سرزمين به قونيه آمد و مولانا او را چون مراد و پيري راه دان برگزيد و پس از فوت اين دانا مدت 5 سال در مدرسه پر خود به تدريس فقه و ساير علوم دين مشغول شد . تا آنكه در سال 642 هجري به شمس تبريزي برخورد . شمس و افادات معنوي او در مولانا سخت اثر كرد . مولانا قبل از ملاقات با شمس مردي زاهد ومتعبد بود و به ارشاد طالبان وتوضيح اصول و فروع دين مبين مشغول بود . ولي پس از آشنايي با اين مرد كامل ترك مجالس وعظ وسخنراني را ترك گفت ودر جمله صوفيان صافي واخوان صفا درآمد وبه شعر وشاعري پرداخت واين همه آثار بديع از خود به يادگار گذاشت . شمس بيش از سه سال در قونيه نماند وبه عللي كه به تفضيل در شرح احوال مولانا بايد ديد . شبي در سال 645 ترك قونيه گفت وناپديد شد . مولانا در فراق او روز گار ي بس ناروا گذراند وچون از وي نا اميد شد دل به وپس از او به حسام الدين چلپي سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوي معنوي مشغول شد. و اشعار اين كتاب را به حسام الدين عرضه مي كرد تا اينكه سر انجام در اوايل سال 672 هجري به ديدار يار شتافت. مولانا در زماني مي زيست كه دوران اوج ترقي و درخشش تصوف در ايران بود. در طي سه قرن پيش از روزگار زندگي او، درباره اقسام علوم ادبي ، فلسفي ، ديني و غيره به همت دانشمندان و شاعران و نويسندگان نام آور ايراني مطالعات عميق انجام گرفته وآثار گرانبهايي پديد آمده بود.
شعر فارسي در دوره هاي پيش از مولانا با طلوع امثال رودكي ، عنصري ، ناصر خسرو ، مسعود سعد ، خيام ،انوري ،نظامي وخاقاني راه درازي سپرده ودر قرن هفتم هجري كه زمان زندگاني مولوي است به كمال خود رسيده بود. شعر عرفاني هم در همين دوره به پيشرفت هاي بزرگ نائل آمده و بدست عرفاي مشهوري همچون سنايي ، عطار و ديگران آثار با ارزشي مانندحديقه ، منطق الطير ، مصيبت نامه ، اسرار نامه و غيره پديد آمده بود. مولوي را نمي توان نماينده دانشي ويژه و محدود به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بناميم يا فيلسوف يا مورخ يا عالم دين، در اين كار به راه صواب نرفته ايم . زيرا با اينكه از بيشتر اين علوم بهره وافي داشته و گاه حتي در مقام استادي معجزه گر در نوسازي و تكميل اغلب آنها در جامعه شعرگام هاي اساسي برداشته ، اما به تنهايي هيچ يك از اينها نيست، زيرا روح متعالي و ذوق سرشار، بينش ژرف موجب شده تادر هيچ قالبي متداول نگنجد.
شهرت بي مانند مولوي بعنوان چهره اي درخشان و برجسته در تاريخ مشاهيرعلم و ادب جهان بدان سبب است كه وي گذشته از وقوف كامل به علوم وفنون گوناگون, عارفي است دل آگاه، شاعري است درد شناس، پر شور وبي پروا و انديشه وري است پويا كه ادميان را از طريق خوار شمردن تمام پديده هاي عيني و ذهني اين جهان، همچون: علوم ظاهري ، لذايذ زود گذر جسماني، مقامات و تعلقات دنيوي، تعصبات نژادي، ديني و ملي، به جستجوي كمال و آرام و قرار فرا مي خواند. آنچه مولانا مي خواهد تجلي خلق و خوي انساني در وجود آدميان است كه با تزكيه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ايثار و شوق به زندگي و ترك صفات ناستوده حاصل مي آيد. هنر بزرگ او بحث و بررسي هاي دلنشين و جاودانه اي است كه به دنبال داستان ها پيش مي آورد و انديشه هاي درخشان عرفاني و فلسفي خود را در قالب آن ها قرار مي دهد. داستان بهانه اي است تا بهتر بتواند در پي حوادثي كه در قصه وصف شده ، مقاصد عالي خود را بيان دارد. در تعريف تصوف سخنان بسيار آمده است. از ( ابو سعيد ابو الخير ) پرسيدند كه صوفي كيست؟ گفت: آنكه هر چه كند به پسند حق كند و هر چه حق كند او بپسندد. صوفيان ترك اوصاف و بي اعتنايي به جسم و تن را واجب مي شمارند و دور ساختن صفات نكوهيده را آغاز زندگي نو وتولدي ديگر به شمار مي آورند.
مهمترين وقايع زندگي مولانا: ۵سالگي خانواده اش بلخ را به قصد بغداد ترک کردند. ۸سالگي از بغداد به سوي مکه و از آنجا به دمشق و نهايتاْ به منطقه اي در جنوب رود فرات در ترکيه نقل مکان کردند. ۱۹ سالگي با گوهر خاتون ازدواج کرد و دوباره به قونيه (محلي در ترکيه امروزي) رفت. ۳۷ سالگي در روز شنبه ۲۶ جمادي آلخر ۶۴۲ ه.ق با شمس ملاقات کرد. ۳۹ سالگي در ۲۱ شوال ۶۴۳ شمس قونيه رو ترک کرد. معروفترين کتاب هاي مولانا: ديوان شمس- مثنوي معنوي- فيه ما فيه . تاريخ و محل فوت: در غروب روز ۵جمادي الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگي در قونيه فوت کرد . مقبره اين شاعر برزگ در قونيه (ترکيه امروزي) مي باشد که محل زيارت عاشقان و شيفتگان اين شاعر برزگ هستند.
ساخت مقبره مولوی بلافاصله پس از مرگ او در سال 672، توسط تبریزلی بدرالدینِ معمار با كمك‌های مالی همسر سلیمان پروانه، امیر سلجوق، و پسر مولوی آغاز شد و ساخت آن را در سال 673 (1274 میلادی) به پایان رسید. تصور كارشناسان امروزی بر این است كه این بنا در ابتدا با شكلی استوانه‌ای و گنبدی مخروطی، بر 4 ستون تكیه داشته است. در سال 1396 میلادی و بار دیگر در زمان حكومت بایزید دوم، سلطان عثمانی، این بنا تعمیر و بازسازی و دیوارهای درونی آن به طرح و نقاشی مزیّن شد. كل این بنا از جمله برج مخروطی‌شكل آن که از كاشی‌های سبز و فیروزه‌ای پوشیده شده، از قدیم به گنبد سبز معروف بوده است. بر دیواره گنبد «بسم‌الله» و «آیه‌الكرسی» به رنگ آبی تیره نقش شده، و بر فراز آن یك ستاره و ماه طلایی نصب شده است.

در سالن اصلی این موزه قبر مولوی از جنس مرمر آبی را می‌توان دید كه با یك پارچه مخملین و طلادوزی‌شده بزرگ كه روی آن آیات قرآن نوشته شده و سلطان عبدالحمید دوم در سال 1894 میلادی به این حرم اهدا كرده پوشانده شده است. در كنار قبر مولوی قبر پدرش، بهاالدین ولد، به صورت ایستاده قرار دارد. در افسانه‌ها آمده است كه پس از دفن مولوی، قبر پدرش «برخاست و به احترام او سر تعظیم فرود آورد». قبر پسر مولوی، سلطان ولد، و دیگر شیوخ صوفی نیز دورتادور حرم قرار گرفته است. روی قبر مولوی و پدرش و چند تن دیگر از شیوخ عمامه‌هایی بسیار بزرگ قرار دارد كه نماد اقتدار و نفوذ معنوی آنان است. این بنا به زمان سلجوقیان بازمی‌گردد، و مسجد و دیگر سالن‌های آن در زمان سلاطین عثمانی به آن افزوده شده است.
هر سال در تاریخ 17 دسامبر (۲۷ آذر) مطابق با تاریخ مرگ مولوی در سال 672 هجری (1273 میلادی) مراسمی در مدفن او برگزار می‌شود كه ده‌ها هزار زائر را به خود جلب می‌كند. در سمت راست حیاط حرم حوضی قرار دارد كه نماد شب یگانگی به شمار می‌رود و سالانه درویشان پیرامون آن به رقص و سماع می‌پردازند. در این حرم پله‌ای با روكش نقره هست كه پیروان مولوی پیشانی بر آن می‌سایند و بر آن بوسه می‌زنند. جایگاه این پله فقط در ایام مراسم ماه دسامبر به روی زائران باز است. زائرانی كه هر سال به قونیه می‌روند علاوه بر حرم مولوی به دیدار حرم شمس تبریزی هم می‌روند كه مطابق سنت پیش از زیارت حرم مولوی صورت می‌گیرد. علاوه بر این‌ها حرم صدرالدین قونوی، یوسف آتش‌باز ولی، و طاووس‌بابا نیز در شهر قونیه واقع است.
 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_